جامعه مجازی نوشته آرشيو وبلاگ نويسندگان در این سپیده ی سحرِ صبحِ بهمنی من می روم بدون تو امّا تو با منی بالابلند! از تو به بالا رسیده ام با تو که موج بودن و اوجِ سرودنی از نغمه های سازِ تو در رقص و حالتم بنواز نازِ شست تو خوش ضربه می زنی در این نگارخانه ی صدرنگِ دلفریب مانند تو نگار ندیدم ز دیدنی همواره در جوانه زدن سبزتر ز سرخ چون شاخه ی انار تو غرق شکفتنی با احتیاط دست بزن بر دلم که هست این شیشه ی بلور دل من شکستنی ای عشق! ای پلنگ! نگاهی کفایت است تا این غزال را به کمندت بیفکنی نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |