جامعه مجازی نوشته
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : ارمین

رویا

رویاهای مرا نا امید مکن

از من و تو خیلی گذشته است

از گندمزار گیسوان من

تا شقیقه های غمگین تو

صد سونامی گذشته است

عزیزم قدر ترا خوب می دانم

آنچنان دوستت خواهم داشت !
که سمعکم سمعکت را 
دوست خواهد داشت !!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : ارمین

آواره

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

 

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

 

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
 

 

ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : ارمین

آن دم که پدید گشتم از قدرت تو

پرورده شدم به ناز از نعمت تو

صد سال به امتحان گنه خواهم کرد

تا جرم من است بیش یا رحمت تو؟
 

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : ارمین

غضنفر ميره کله پاچه فروشي، يارو بهش ميگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر ميگه: نه «
آقا! حداقل صبر کن من برم قايم شم!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : ارمین

غضنفر رفته بود زيارت امام رضا. بعد از زيارت دستش را براي احترام روي سينه «
اش گذاشت و عقب عقب آمد بيرون. يه دفعه ديد که خورده به يه چيزي. نيگاه کرد
، ديد که يه تابلو است و روش نوشته: تبريز 5 کيلومتر!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : ارمین

غضنفر مي ره هيئت راش نمي دن خودش مي ره هيئت مي زنه هيچکس رو راه نمي ده «

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : ارمین

یعنی‌ اگه رو نوشابه نمی نوشتن “خنک بنوشید” ، من میجوشوندم بعد میخوردم !!!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : ارمین

میگن : تنبلی مادر همه عادت ‌های بد ماست !
ولی خب به ‌هرحال مادره و احترامش واجبه !

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : ارمین

غضنفر میره کولر بخره، یارو میگه کولر آبی میخوای؟ میگه: فرقی نمیکنه، قرمز بده.

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : ارمین

غضنفرمیره سیرک میگه میخوام استخدام بشم!
میگن چه کارى بلدى؟
میگه بلدم اداى کلاغ رو در بیارم!
میگن اونو که مام بلدیم:قار قــار...!بفرما بیرون...
غضنفر هم پـــ ـــرواز میکنــه و میــره..!:

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین

?.یک روز راننده تاکسی از مسافرش می‌پرسه: آقا ببخشید شما ژاپنی هستید؟
اون میگه نه.
بار دوم ازش می‌پرسه: شما ژاپنی هستید؟
بازم میگه نه.
بار سوم بازم می‌پرسه، یارو از کوره در میره میگه: آره!
راننده تاکسی میگه: به قیافت نمیاد!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین

یارورو میکنن رئیس صدا و سیما، بعد از دو روز بر کنارش میکنن. رفیقاش ازش می‌پرسند: چی شد؟ میگه: هیچی فقط وسط اذون آگهی پخش کردی

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین

 

 

دیروز یه صابون خریدم روش نوشته بود:
فقط برای فروش در اندونزی!!!!!
دچار بحران هویت شدم
یکی به من بگه من الان کجای کره زمین زندگی می کنم؟؟؟؟؟ 1.ایران! 2.چین! 3. اندونزی!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : ارمین

غضنفر ۲سال میره سربازی كارتشو كه میدن میگه : ای بابا اینو كه دارم گواهینامه میخوام

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : ارمین

غضنفررفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پریدی بیرون دكمه سبز می زنی چترت باز میشه، یك درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی كه حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یك جیپ هم پایین منتظرته كه می بردت پادگان. حالا بپر.
غضنفر می پره، دگمه سبز رو میزنه چتر باز نمی شه، دگمه قرمز رو میزنه چتر باز نمی شه، می گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسیم پایین جیپه هم رفته

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : ارمین

یک زنه خودش رو ارایش میکنه میره بیرون یک شیخ اونرومی بینه سری صورتش رو پاک میکنه  شیخ میگه الم تر کیف  پاکش نکن حیف

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : ارمین

غضنفر داشته پشت بوم خونش روآسفالت ميكرده آسفالت زياد مياره،سرعت گيرميذاره!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:50 :: نويسنده : ارمین

من بودم و یک عالمه حرف...!و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان میداد!کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد...!!!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : ارمین

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند...!میگویند حساسیت فصلی است!!!آری!من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم....

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : ارمین

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست!اینگونه است که دلم همیشه برایت تنگ است رفیق...!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : ارمین

آدم باید یک"تو"داشته باشه!که هر وقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگی بی خیال همه چی!مهم اینه که"تو"هستی!!!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : ارمین

شعری در باب زندگی شوهر مظلوم !! (طنز) www.taknaz.ir

    «همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
    موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!

    بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
    نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

    وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
    زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

    طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
    معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

    بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
    داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

    آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
    باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

    فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
    زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

    دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
    خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

    گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
    آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

    هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
    شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!

    مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
    بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد

    دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
    می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد

    صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
    عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد

    عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
    خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد

  
 حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
    کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

    نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
    هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

    بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
    لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

    کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
    که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : ارمین

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

ما واشر، شما ارباب حلقه ها

ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

ما مینیمم نسبی، شما ماکسیمم مطلق

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما پراید، شما پرادو

آقا ما باد بزن دستی، شما کولر گازی نانو

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما پت ومت، شما آیکیو سان

آقا ما بخیه، شما چفیه

آقا ما شب تار، شما صبح امید!

آقا ما ورزش از نگاه دو، شما برنامه نود!

آقا ما فـــ، شما فرحزاد !

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما هی آره، شما هی نه ...

آقا ما شورش قبیله‌ای، شما گفتگوی تمدن‌ها

آقا ما لکنت زبون، شما سخنگوی دولت !

آقا ما پوچ، شما گل !

آقا ما بنال بینیم با ...، شما خواهش می‌کنم بفرمایید

آقا ما چی کوفت می‌کنی ...، شما چی میل داری عزیزم؟!

آقا ما فلافل شما، مدیر عامل پخش فراورده‌های گوشتی

آقا ما مخـمون تاب داره، شما حیـاط ویلاتون!

آقا ما افتاده، شما پاس کرده

آقا ما کولر آبی، شما کولر گازی ال جی

آقا ما برف، شما بهمن

آقا ما چاکریم، شما نایس تو میت یو

آقا ما کوله پشتی، شما کوله باری از تجربه

آقا ما بله قربان- بله قربان ...، شما سلطان

آقا ما علوم اول راهنمایی، شما فیزیک انتگرال

آقا ما تقویم جیبی، شما موسسه ژئو فیزیک!

آقا ما سه کله پوک، شما سه تفنگدار

آقا ما کته، شما بیف استروگانف

آقا ما جرز لای دیوار، شما پتروس فداکار

آقا ما فلافل، شما هات رویال برگر با پنیر و قارچ

آقا ما بن کارگری، شما بن تخفیف دیزنی لند

آقا ما سوختگی درجه ۳، شما برنزه شکلاتی

آقا ما آب حوض، شما شیر موز

آقا ما عشق و عاشقى، شما عقل و منطق ...

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما یه نقطه توی فضا، شما مبدا مختصات

شما ماهیچه، ما اشکنه

آقا ما پنج کیلومتر تا بهشت، شما ۲۴

آقا ما سیمبیان، شما آندروید

آقا ما nokia 1100، شما vertu

آقا ما آپارات، شما یوتیوب

آقا ما کلوب، شما فیسبوک

آقا ما جرقه، شما بیگ بنگ

آقا ما سحابی، شما کهکشان

آقا ما آهن‌ربا، شما سیاهچاله

آقا ما متر، شما سال نوری

آقا ما سفیر امید، شما اتلانتیس

آقا ما منجم آماتور، شما اختر فیزیک‌دان

آقا ما تلویزیون کمدی، شما سه بعدی

آقا ما مارمولک، شما تمساح

آقا ما cd، شما بلو ری

آقا ما چوق لباسی، شما توتال کر

آقا ما چرتکه، شما الجبرا

آقا ما x=2، شما E=mc2

آقا ما می‌ریم اغذیه، شما برین پدیده

آقا ما مستشار شما، جهانگیرشاه دولو

آقا واسه شما میگن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
اما واسه ما میگن این الاغ هر یونجه‌ای که جلوش باشه میخوره!

آقا ما ...

آقا ما ...

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:33 :: نويسنده : ارمین
نامه جالب غضنفر به عشقش (اوج خنده)

سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

 

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟

 

ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

 

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.

 

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!

یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!

دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!

خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:31 :: نويسنده : ارمین

هرگز نباید فرصت نقل قول کردن از دیگران را از دست داد زمانی که مطلب را بهتر از خودمان بیان کرده اند . . .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : ارمین

اگرچه نازنینان را وفا نیست ، گلستانی چو باغ آشنا نیست ، اگر بر اوج آسمان هم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : ارمین

ه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ، پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ، چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:25 :: نويسنده : ارمین

امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:25 :: نويسنده : ارمین

در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود تو را می بینم ، از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : ارمین

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : ارمین

در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام ، تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:23 :: نويسنده : ارمین

دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ، شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ، حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:23 :: نويسنده : ارمین

دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ، از آدمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ، از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره !

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : ارمین

بـ ـه نـ ـام " عشــ ــق " جسمتـــ ـــ رالگـ ـد مـ ـال بــوسـ ـه هـ ـاي هــوس آلــودشـ ـان مـ ـي کننــد و بـ ـه نـ ـام " نـاپـاکــ ـي تـ ـو " فــرامــوشتــ ـــــ مـ ـي کننــد بـ ـه نـ ـام " نجــابتـــ ـــــ " بـايـ ــد سکــوتــ ــــــ کنـ ـي و بـ ـه نـ ـام " صبــ ـــر " از درون ويـ ــران مـ ـي شـ ـوي

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : ارمین

اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست ! (شکسپیر)

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : ارمین

نه تو دروغگو نیستی من حواسم پرت است! گفته بودی دوستم داری بی اندازه خوب که فکر می کنم تازه می فهمم که “بی اندازه” یعنی چه!

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : ارمین

حالم از کلمه ی ” عزیزم ” و ” عشقم ” بهم می خوره . . . من رو همون “ببین” صدا کن ، بی ریایی شرف دارد به ریا کاری . . .

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : ارمین

به آغوش هایت ادامه بده که عطر تنت را دوست دارم عطری که تا به حال نشنیده ام و شاید هرگز. اما سُراغت را هر روز و هر شب گرفته ام از انسانهایی که دوست داشتی لباسشان باشی.

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:15 :: نويسنده : ارمین

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : ارمین

اگر امروز را با من بمانی من تمام روزها ولحظه هایم را با تو خواهم ماند اما افسوس که یادی از من و دلتنگی هایم نمی کنی .می دانستم روز ی خواهی رفت و به پشت سرت نیز نگاه نخواهی کرد .اما بی بهانه رفتنت را هرگز باور نداشتم .تو بی بهانه و و بی خداحافظی رفتی و من هنوز در خاطرات با تو بودن دست و پا می زنم .برای این غریق دست و پا بسته اندیشه ای کن .که بی تو لحظه هایم تاریکتر از شبهای بی مهتاب و ستاره است .

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 7996
تعداد مطالب : 153
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

پشتیبانی