جامعه مجازی نوشته آرشيو وبلاگ نويسندگان به دنبال سنگ بزرگتری باش رویا پس از گذشتن از هزار و یک سونامی
ای نسیم خنک صبگاهی آواره دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
آن دم که پدید گشتم از قدرت تو پرورده شدم به ناز از نعمت تو دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : ارمین
غضنفر ميره کله پاچه فروشي، يارو بهش ميگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر ميگه: نه « دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : ارمین
غضنفر رفته بود زيارت امام رضا. بعد از زيارت دستش را براي احترام روي سينه « دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : ارمین
غضنفر مي ره هيئت راش نمي دن خودش مي ره هيئت مي زنه هيچکس رو راه نمي ده « دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : ارمین
یعنی اگه رو نوشابه نمی نوشتن “خنک بنوشید” ، من میجوشوندم بعد میخوردم !!! دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : ارمین
میگن : تنبلی مادر همه عادت های بد ماست ! دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : ارمین
غضنفر میره کولر بخره، یارو میگه کولر آبی میخوای؟ میگه: فرقی نمیکنه، قرمز بده. دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : ارمین
غضنفرمیره سیرک میگه میخوام استخدام بشم! دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین
?.یک روز راننده تاکسی از مسافرش میپرسه: آقا ببخشید شما ژاپنی هستید؟ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین
یارورو میکنن رئیس صدا و سیما، بعد از دو روز بر کنارش میکنن. رفیقاش ازش میپرسند: چی شد؟ میگه: هیچی فقط وسط اذون آگهی پخش کردی دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : ارمین
دیروز یه صابون خریدم روش نوشته بود: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : ارمین
غضنفر ۲سال میره سربازی كارتشو كه میدن میگه : ای بابا اینو كه دارم گواهینامه میخوام دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : ارمین
غضنفررفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پریدی بیرون دكمه سبز می زنی چترت باز میشه، یك درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی كه حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یك جیپ هم پایین منتظرته كه می بردت پادگان. حالا بپر. دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : ارمین
یک زنه خودش رو ارایش میکنه میره بیرون یک شیخ اونرومی بینه سری صورتش رو پاک میکنه شیخ میگه الم تر کیف پاکش نکن حیف دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : ارمین
غضنفر داشته پشت بوم خونش روآسفالت ميكرده آسفالت زياد مياره،سرعت گيرميذاره! من بودم و یک عالمه حرف...!و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان میداد!کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد...!!! نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند...!میگویند حساسیت فصلی است!!!آری!من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.... آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست!اینگونه است که دلم همیشه برایت تنگ است رفیق...! آدم باید یک"تو"داشته باشه!که هر وقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگی بی خیال همه چی!مهم اینه که"تو"هستی!!! دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : ارمین
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : ارمین
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : ارمین
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:عجیب ترین باغ وحش جهان, :: 11:40 :: نويسنده : ارمین
این عکس ها متعلق به باغ وحش لوجان (Lujan )میباشد. در نزدیکی بوئنس آیرس در این باغ وحش هرکس خودش مسئول جان خویش میباشد.
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : ارمین
«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد» دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : ارمین
آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا آقا ما بله قربان- بله قربان ...، شما سلطان دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:33 :: نويسنده : ارمین
![]() سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم شایدم نشناختی، منم غضنفر آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم. یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟ راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟ یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟ ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟ ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر! یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه! چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی. راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر! خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 11:32 :: نويسنده : ارمین
بلندترین آکواریوم دنیا را در هتل آبی ردیسون برلین میتوان دید.
ممکن است هتل ردیسون آبی برلین مانند دیگر هتلهای لوکس به نظر برسد اما دیدن آکواریوم 25 متری به محض ورود و درست در وسط لابی، آن را منحصر کرده است. با استفاده از آسانسور امکان دیدن ماهیها از نزدیک و آشنایی با معماری این هتل فراهم شده است. کار تمیز کردن و غذارسانی به ماهیها بر عهده غواصان گذاشته شده است.
1 هرگز نباید فرصت نقل قول کردن از دیگران را از دست داد زمانی که مطلب را بهتر از خودمان بیان کرده اند . . . دو شنبه 11 دی 1391برچسب:بزرگترین بستنی جهان, :: 11:29 :: نويسنده : ارمین
اگرچه نازنینان را وفا نیست ، گلستانی چو باغ آشنا نیست ، اگر بر اوج آسمان هم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست . ه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ، پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ، چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه . امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید . پيوندها
|
|||
![]() |