جامعه مجازی نوشته آرشيو وبلاگ نويسندگان دیگر مپرس حال که حالی نمانده است از من به غیر اشک زلالی نمانده است دیگر مجال صحبت گنجشک و سرو نیست هیزم شکن بزن که مجالی نمانده است بانو اجازه!غرق سوالم ولی چرا احساس میکنم که سوالی نمانده است من گرچه بی خیال تو یکدم نبوده ام ای بی خیال!بی تو خیالی نمانده است دلخوش به نیمه پر لیوانمان نکن شوقی میان این دل خالی نمانده است نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |