جامعه مجازی نوشته آرشيو وبلاگ نويسندگان چقدر منتظرم من، خدا کند تو بيايي نشسته پشت درم من، خدا کند تو بيايي از آن درخت شکسته، از آن پرنده خسته هنوز خسته ترم من، خدا کند تو بيايي هميشه در سفري تو، بهار و برگ و بري تو درخت بي ثمرم من، خدا کند تو بيايي غريب مانده ام اينجا، غريب مثل پرستو شکسته بال و پر من، خدا کند تو بيايي شب است و ماه، تويي تو؛ نشان راه تويي تو ببين که در بدرم من، خدا کند تو بيايي... سنگ و سنگ و سنگ کوهسارها شُر و شُر و شُر آبشارها صاف و صاف و صاف جویبارها سبز و سبز و سبز کشتزارها باز و باز و باز چشم آفتاب شاد و شاد و شاد خندههای آب غصهها همه دور دور دور کار و زندگی جور و جور و جور پروردگارمن بهشتی دارد:بزرگ،زیبا،وسیع و دوزخی داردبه گمانم کوچک وبعید و در پی دلیلی است که ببخشد مارا.... چه کوتاه است فاصله بین ظهرغدیرتاظهرعاشورا روزبالا رفتن دست پدرتاپایین آمدن سرپسر برف بارید و خدا پاکی خود را به زمین هدیه کرد. زمین مغرور شد که سفید است، پاک است چون دل خدا، و خدا با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد کرد سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن ای کسانی که مهر ماهی نیستید، بدانید و آگاه باشید: برای ما "متولدین ماه مهر" دوستت دارم یک جمله است با دنیایی از مسئولیت گفتنش هنر نیست مسئولیت پذیرفتنش هنر است... با نام تو و سلام بر تو ای مهربان ترین مهربانان دلم پر بهانه است گرفته است بهانه گذشته هارا می گیرد این روزها بهانه نیمه های شب و سجاده ای به رنگ یاس و پر از عطر یاس و اشک های خالصانه ای که دیگر دست نیافتنی می نماید بهانه خلوت با تو تویی که هیچ گاه بدرستی ندانستمت تویی که نشناختمت آری ای مهربان من دلم فقط برای تو تنگ شده برای لحظه های ناب عاشقی عشق بازی با تو وباز دلم تنگ تو می شود سلام خدای مهربون برای نوشتن از تو بهانه لازم نیست بی بهانه تر از همیشه از تو می نویسم تویی که نمیدانم می شناسمت یا نه تویی که خدای بی همتای منی کاش آسمان ابری دلم فقط برای دور بودن از تو بارانی شود ببارد و ببارد تا زلال و شفاف و پاک شود مثل روزهای اولی که آن را به من هدیه دادی تو را عاشقانه می پرستم و دوست دارم نه برای بهشت و نه از ترس جهنمت تو را برای خودت دوست دارم تویی که بی منت روزی می دهی بی بهانه می بخشی و... سلام بر مهربان بی همتا کودکی هایم را دوست دارم دورانی که دوست داشتن بی بهانه بود ملاک بزرگی فقط و فقط و فقط مهربانی بود دلسوزی برای هم گریه کردن برای هم خندیدن با هم اینها ارزشهای آن روزهای ما بود و چه زیبا بود آن روزهای ما و اما روزگار امروز ما متفاوت از آن روزهاست بزرگی هایمان دروغی کمکهایمان دروغی دوستی هایمان دروغی سلام خدای مهربون بی بهانه نوشتن برای تو را دوست دارم تویی که امانتی گرانبها را در وجود من قرار دادی قسمتی از وجود خدایی خود را وجودی که کامل مطلق است وجودی که من قدرش را ندانسته ام وجودی که مرا لایق اشرف مخلوقات بودن میکند وجودی که از ابتدا دوست داشتن را زمزمه میکند دوست داشتن خود و دیگران تا رسیدن به تو باید دوست بداریم خود را و دیگران را پيوندها
|
|||
![]() |